الف) قرآن، ریشه ی حیات سیاسی مسلمان
الف) قرآن، ریشهی حیات سیاسی مسلمان مسلمان پیش از آنکه از شرایط و حوادث تأثیر پذیرد و به گونهی، انفعالی به مبارزهی سیاسی تن بدهد، قرآن را به عنوان وحی و پیام خدا که مبانی و انگیزههای مبارزه را به او آموخته و جهت و حرکت سیاسی او و جامعهاش را مشخص کردهاند، م
الف) قرآن، ريشهي حيات سياسي مسلمان
مسلمان پيش از آنكه از شرايط و حوادث تأثير پذيرد و به گونهي، انفعالي به مبارزهي سياسي تن بدهد، قرآن را به عنوان وحي و پيام خدا كه مباني و انگيزههاي مبارزه را به او آموخته و جهت و حركت سياسي او و جامعهاش را مشخص كردهاند، ميشناسد.
در تاريخ اسلام، از عصر پيامبر(صلي الله عليه وآله) تا پيروزي انقلاب اسلامي ايران، حركتهاي سياسي ـ اسلامي فراواني را ميبينيم كه آرمان و محتواي اسلامي داشتهاند. اين نهضتها را چگونه بايد تفسير كرد؟
آيا عوامل جبري تاريخ چنين جنبشهايي را بهگونهي ديناميكي يا ديالكتيكي بهوجود آورده و انسانهايي، بياختيار مجبور به بروز چنان عكسالعملهايي شدند؟
آيا رهبران اين مبارزات و حركتهاي پيچيدهي سياسي، با آگاهي و اختيار جبهه گرفتند يا بنا بر شرايط خاص جامعهي خود، ناگريز از حركت انفعالي خاصي شدند؟
در بررسي واقعبينانه، نميتوان نقش شرايط زماني، مكاني و ديگر عوامل اجتماعي را در آغاز و مسير جنبشها ناديده گرفت، اما بايد دانست اين نقش تنها به تعيين نوع و كيفيت حركت مربوط است و آنچه مسلمانان را به حركت وادار ميكند، اعتقاد آنها به قرآن و پيروي از سيرهي پيامبر و امامان است. به ياد داشته باشيم كه ايمان ـ آن گونه كه قرآن كريم ترسيم ميكند ـ نميتواند عقيدهي ذهني مجرد باشد و هرگز از حركتهاي سياسي در مسير هدفهايي كه قرآن مشخص ميكند و پيامبر و امامان(عليهم السلام) پيميگيرند، جداشدني نيست.
يادآوري ميكنيم كه تفكر سياسي در قرآن، بهعنوان هستهي مركزي زندگي سياسي يك مسلمان، از چارچوب تحزّب به مفهوم سياسي فراتر و از قيدهاي سلبي كه بهطور معمول دامن احزاب را ميگيرد، بركنار است; و هر مسلماني تنها به دليل ايمانش به حزباللّه ميگرود و ضمن احساس پايبندي، به انديشههاي سياسي، خود را در تحقّقبخشيدن به آرمانهاي سياسي اسلام مسئول ميبيند. اين پوشش سياسي، تمام قشرهاي مسلمان را در برميگيرد و گاه از مرز اسلام نيز فراتر ميرود.
از آنجا كه مسلمان به خاطر زيربناي فكري و عقيدتي خاص، خود را در برابر خدا مورد بازخواست ميبيند، مسئوليت او از شيوهي تفكر و عقيدهاش سرچشمه ميگيرد. براي نمونه، همانگونه كه پرستش خالصانه شخص از اعتقاد به توحيد سرچشمه ميگيرد و اعتقاد به لزوم برپايي نماز، او را از تلاش براي برگزاري اين فريضهي عبادي بينياز نميكند، مبارزهي او با ستم و تلاش براي استقرار عدل نيز، برمبناي اعتقاد به عدالت خدا در آفرينش و تشريع است. مسلمان با اعتقاد به اصل اعدلوا هو اقرب للتقوي(33) تنها به تلاشسازمانيافته براي تحقّقبخشيدن به اين آرمان بسنده نميكند، بلكه با تمام نيرو به ارتش خدا (جندالله) ميپيوندد و جهاد ميكند.
نبودن حركت سياسي در زندگي يك مسلمان و جدايي او از حزباللّه، جُنداللّه و جهاد فيسبيلاللّه به معني تهيشدن از هويّت اسلامي و كناركشيدن از جايگاه خويش است. براي اثبات اين مطلب، ناگزير عناوين بخشي از مباني تفكر سياسي قرآن را بهصورت فشرده بيان ميكنيم.